شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۸

ما دهاتیم

اصلا و ابدا خوشم از این شهر نیامد. خوشم نیامد می دانی ما بچه ی همان دهاتیم. یک دانشگاه نقلی می خواهیم که این ورش دست بزنی آن ورش بشنود. گیرم آنجا آن قدر کوچک است که اگر در وبلاگت بنویسی همه دانشگاه می فهمد. اما اینجا ....
بدم آمد
بدم آمد.
----------------------------
 شاید اگر کفش ها قسم نمی دادند
می آمدم تا آن جنوبی که تو باشی
این درخت ها
این خانه ها
این قدر بلندند
که دل آسمان هم می شکند.
چهارم مهر 88 -بوفه علوم-دانشگاه ملی