سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۹

ای بهار بد، ای بهار تلخ، ای بهار غمگین

نه لب گشايدم از گل، نه دل کشد به نبيد
چه بی‌نشاط بهار‌ی که بی‏رخ تو رسيد
نشان داغ دل ماست لاله‏ای که شکفت
به سوگواری زلف تو اين بنفشه دميد
بيا که خاک رهت لاله‏زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکيد
به ياد زلف نگون‏سار شاهدان چمن
ببين در آينه‏ی جويبار، گريه‏ی بيد
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگين که بوسه خواهد چيد؟
چه جای من؟ که در اين روزگار بی‌‏فرياد
ز دست جور تو ناهيد بر فلک ناليد

ه.ا. سایه

بیاد عارف. لطفی- شجریان